در عاشورای حسینی، راهپیمایی مردم با جمعیتی انبوه تر از روز پیش آغاز شد. دسته های عزادر از گوشه و کنار شهرها به مسیر اصلی راهپیمایی می پیوستند و با یاد
شهدای کربلا، سنت عزاداری مذهبی خود را به حرکتی حساب شده علیه رژیم شاه تبدیل کردند. به رغم شایعه ی آمادگی ارتش برای سرکوب مردم، آن روز هزارها بار در فضای ایران شعار مرگ بر شاه تکرار شد.همصدایی میلیون ها نفر در خواندن سرودهایی کم و بیش طولانی و آهنگین ، از زیباترین جلوه های راهپیمایی آن روز بود، جوانانی با بازوبند سفید رنگ انتظامات ، دست هایشان را به هم زنجیر کدره و در و جمعیت حلقه زده بودند. چند چرخبال بالای سر مردم پرواز می کردند. میان مردم شایع شد که یکی از آن ها شاهین چرخبال سفید و آبی رنگ شخصی شاه است. هر بار با ظاهر شدن ای چرخبال صدای مرگ بر شاه جمعیت بلندتر می شد. چادر های کمک های اولیه با حضور پزشکان داوطلب در چند نقطه از مسیر بر پا شده بود. پخش آب و خوراکی میان مردم که دیگر به صورت سنت راهپیمایی های بزرگ درآمده بود حمل پلاکاردها و عکس های مبارزانی که به مخالفت با شاه شهره بودند، درست مثل راهپیمایی های گذشته به چشم می خورد . ظهر وقتی ابتدای جمعیت در میدان آزادی بود و انتهایش آن سوی میدان فوزیه (امام حسین ع ) و دسته های کوچکتر نیز از خیابان های اطراف به سوی این مسیر در حرکت بودند، مردم عملاً سرجای خودشان ایستاده بودند و حرکتی نداشتند. تمام راه یکپارچه از جمعیت سیاه بود. فطعنامه ی این راهپیمایی در هفده بند قرائت شد. این قطعنامه که تقریباً تمام اهداف قیام و خواست های ملی، مذهبی، مادی و معنوی مردم را در خود داشت، به قانون یا منشور انقلاب معروف شد. در بند اول انی فطعنامه امده بود: آیت الله العظمی خمینی رهبر است و خواسته های ایشان خواست عموم ملت است و این راهپیمایی رای اعتمادی است که از جان و دل و برای چندمین بار به ایشان داده می شود و قدردانی صمیمانه ای است که ملت مسلمان و مبارز ایران از رهبری ارزشمند مراجع عالیقدر دارند. در ماده ی دوم، سقوط و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و در سومین ماده برقراری حکومت عدل اسلامی بر اساس آراء مردم و حفظ و پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی کشور و تامین آزادی های فردی و اجتماعی با معیار های اسلامی خواسته شده بود.در ماده ی چهارم، با اشاره به همزمانی این روز با روز چهانی حقوق بشر تاکید شده بود : نه تنها تامین حقوق فطری و طبیعی بشر از ساسی ترین هدف های جنبش ماست بلکه اسلام خود مبتکر حقوق بشر است. در بندهای دیگر به این موارد اشاده شده بود:- مخالفت نهضت با استعمار، استثمار و وابستگی به امپریالیسم شرق و غرب - رعایت کامل و همه جانبه ی حقوق اجتماعی و سیاسی کلیه ای افراد جامعه و اقلیت های مذهبی و اتباع کشورهای دیگر که در ایران اقامت دارند.- دستیابی به آزادی، حیثیت، شرف و کرامت زنان و رعایت حقوق اجتماعی و رفع تبعیض های حقوقی و اجتماعی و استثمار انسان به دست انسان.- استقلال اقتصادی و احیای کشاورزی- تایید اعتصاب کارکنان موسسات دولتی و خصوصی.- توصیه ی مردم به صبوری در برابر کمبودها. - یادآوری این نکته که ارتش برای دفاع از مملکت است نه سرکوبی مردم.- بی پایه بودن تبلیغات حکومت در خصوص نفوذ کمونیسم بین المللی در جنبش اسلامی و ملی ایران. - بزرگداشت
شهدای جنبش- پافشاری بر آزادی تمام زندانیان سیاسی و بازگرداندن تمام تبعیدشدگان.در آخر این قطعنامه آمده بود: به منظور رسیدن به این مبارزه ی آگاهانه ی ملت تا رسیدن به پیروزی، به صورت های گوناگون ادامه خواهد یافت. پس از قرائت هر بند، فریاد صحیح است صحیح است بیش از سه میلیون زن و مرد این قطعنامه این قطعنامه را تأیید کرد.به سبب بسیاری جمعیت، بازگشت از این راهپیمایی نیز به صورت تظاهراتی غیر رسمی درآمد که در آن، جوانان با تشکیل گروه های کوچکتر سرود می خواندند یا شعارهایی را که فی البداهه ساخته بودند تکرار می کردند، در همین هنگام، خبری میان مردم دهان به دهان چرخید؛ ساواکی ها از پنجره ی
خانه های اطراف از جمعیت فیلم برداری می کنند تا با شناسایی آن ها اقدام به دستگیری و حبس آنان کنند. ترسی که نام ساواک در دل ها ایجاد می کرد، بعضی را به هراس انداخت، امام جوانان با شعار کوتاهی که خیلی سریع ساختند و تکرار کردند جواب این شایعه را دادند: چه ترسی، چه باکی، گور پدر ساواکی هنگام بازگشت، مردم دست به ابتکار تازه ای زدند که در راهپیمایی های بعدی نیز تکرار شد: جمع آوری تمام زباله های مسیر راهپیمایی به نحوی که پس از اتمام مراسم حتی تکه کاغذی در خیابان هایی که میلیون ها نفر ساعت ها در ان راه رفته بودند، دیده نمی شد.راهپیمایی عاشورا در شهرهای دیگر بخصوص تبریز، مشهد و قم با وسعت بی سابقه ای برگزار شد. در تمام شهرها و روستاها عزاداری به مراسمی برای ابراز تنفر به رژیم شاهنشاهی تبدیل شد. در اصفهان، تیراندازی چرخبال ها به روی مردم، چند کشته بر جای گذاشت و بسیاری را زخمی کرد.در تهران، هنگامی که همه ی مردم شهر جز ناتوان ترینشان در فاصله ی میان میدان فوزیه (امام حسین ع ) تا میدان آزادی اجتماع کرده و به قطعنامه ی راهپیمایی گوش می دادند، در آن سوی شهر در پادگان لویزان و محل گارد شاهنشاهی یک افسر، دو درجه دار و دو سرباز پس از نوشتن وصیت نامه های خود به ناهارخوری افسران رفتند و به روی مطمئن ترین نیروهای حامی شاه تیراندازی کردند. رادیوهای خارجی، تعداد کشته شدگان را سی نفر و مجروحان را بیش از صد نفر اعلام کردند. شایع بود که این افسران قصد راه اندازی کشتای جمعی و قتل عام مردم را داشته اند.این واقعه نشان می داد میان مطمئن ترین صفوف ارتش که مهمترین تکیه گاه شاه در داخل کشور بود، شکاف هایی عمیق ایجاد شده است.در همدان، یک سرباز وظیفه، خدایاری استاندار را به گلوله بست و خود نیز به شهادت رسید.در اصفهان، مردم خشمگین ساختمان ساواک و کلانتری یک را به آتش کشیدند. در نجف آباد، عده ای از مردم هنگام تظاهرات کشته و مجروح شدند.